۱۳۸۰ آذر ۲۸, چهارشنبه

حالا مي تونم بگم ، ببينم و بخندم . ميتونم بنويسم و صدام و به گوش خيليها برسونم واقعا خيلي خوشحالم هميشه دوست داشتم گذشته ها رو به قصد پيوند زدن به امروز و به نيت يافتن ريشه هاي علاقه اي كه به كاريكاتور داشتم زير و رو كنم و خوشبختانه اين فرصت پيش آمد .
دنياي كارتون و كاريكاتور واقعا دنياي ديگه هاي ، ميخوام براي نشان دادن اين دنيا تمام تلاش و تواناي هاي خودمو با همكاري و همفكري شما بكنم . بي شك روند شكل گيري آن عملي نخواهد شد بجز دقت نظر شما در اين خصوص .
بديهي است كه هيچ حركتي بدون تشكل ، هماهنگي و همياري راه به جاي نخواهد برد .
تشكل در اين راه نوعي همراهي . يكدلي ، همسوئي جهت بيان دقيقتر و درك صحيح حقايق است .
بي شك هيچ تشكلي عملي نخواهد بود مگر در شرايطي كه اعضا به ضرورت آن پي برده باشند .
علت تاكيد بر ضرورت ، بيشتر از آن جهت است كه هيچ پديده اي بدون
گفتند:نخنديد...........................خنده بر لبانمان خشكيد
گفتند:ايمان بياوريد.......................سعي به باور كرديم
گفتند:نبينيد..............................چشمانمان را بستيم
گفتند:نگوئيد...............................ما نگفتيم
گفتند:نيانديشيد...........................نتوانستيم نتوانستيم نتوانستيم

نوشتيم ، چاپ نشد
گفتيم ، شنيده نشد
اينك خوش دار كه شب گذشته است و شفق طلايه دار صبح آزاديست.
ميخوانيم و باك نداريم كه سپيده را كور باشيم.
سحر عطر آفتاب را به گل خواهد گفت :
كه اگر گفتيم ، شكفتيم و گفتيم آنچه را كه آزرده بود ياران را
و اگر مرديم دل به اسارت نسپرديم