۱۳۸۵ شهریور ۴, شنبه

همدان

رفتنم به همدان باعث شد خيلي تجربه كسب كنم .
اول اينكه به قول مامان هر كي ليدر ميشه هميشه در مضان اتهامه ديدم داره راس ميگه
دوم اينكه به قول مهرداد بايد سعي كني تو مسافرت بهت خوش بگذره حتي اگر بر خلاف اون چيزي كه مي خواي باشه
مهم تر از همه هم وقتي تپه هاي هگمتانه رو ديدم دلم خيلي بيشتر از تخت جمشيد براش سوخت .
واقعا متاسفم

۱۳۸۵ مرداد ۱۶, دوشنبه

خدا

نمي دونم خدا با شما هم حرف مي زنه يا نه ؟
نمي دونم خدا ...
راستشو بخواين از اين مي ترسم كه يهو خدا از دستم شاكي بشه و ديگه كاري به كارم نداشته باشه .
خداييش هميشه بهم تذكر ميده ... اما من خر
خدا ، به خدا ديگه بچه خوبي ميشم اما منو فراموش نكن ... آدم ديگه خر ميشه ، گمراه ميشه .
همين جا قول مي دم قول

۱۳۸۵ مرداد ۱۱, چهارشنبه

سؤال

لطفاً از سوال چهار گزينه اي زير فقط يكي را انتخاب كنيد.
1مي توانم ببخشم ، اما نمي توانم فراموش كنم !
مي توانم فراموش كنم ، اما نمي توانم ببخشم !
نه مي توانم فراموش كنم و نه مي توانم ببخشم !
هم فراموش مي كنم ، هم مي بخشم !