۱۳۸۹ فروردین ۱۱, چهارشنبه

تتمه انواع سفرهای نوروزی

بعد از نوشتن موضوع «انواع سفرهای نوروزی» چند مورد لینک جالب به دستم رسید که بعنوان تتمه انواع سفر می زارمشون اینجا:

الف) بازی سفرهای نوروزی
ب) انواع سفرهای عید از کلبه پسرک تنها
ج) تعطیلات عید امسال به کجا سفر کنیم؟ (سایت فیلتر شده ارس نیوز) چون فیلتر شده عین مطلب و می زارم اینجا

. خیلی فکر کردم امسال عید کجا برویم، این احساس امنیت و این رفاه که از برکت سر دولت نهم و دهم بوجود آمده اینقدر جا برای رفتن هست که آدم مات و مبهوت می‌شود و تصمیم گیری یک معضل می‌شود. فکر کردم که برای دیدن پیشرفت روزافزون، یک سفر به عسلویه برویم تا با دیدن چرخ‌های در حال گردش صنعت دچار سرگیجه شویم البته اگر احیانا وقتی به آنجا رسیدیم و دیدید همه جیز خوابیده و سکوت مرگ همه پروژه ها را فرا گرفته نگران نشوید حتما برای رعایت حال مسافرین و حفظ آرامش ایشان همه پروژه ها را تعطیل کرده اند.
بروید خدا را صد بار شکر کنم که قطری‌ها با اینکه همزمان با ما شروع کرد هنوز اندر خم یک کوچه مانده و در تحیر از سرعت پیشرفت ما انگشت می‌گزند و تا بخواهند از آن شهرک‌های عظیم صنعتی که در خلیچ فارس احداث کرده‌اند استفاده کنند ما همه منابع گاز را استخراج کرده ایم و برادرانمان در لبنان و فلسطین و زیمبابوه را به نان و نوا رسانده‌ایم.
در مرحله بعد سفر با قطار از شیراز به اصفهان می‌رویم و از این دست آورد معجزه قرن استفاده می‌کنیم.‌‌‌
در اثر تکانی که میخوریم آرزو خواهیم کرد که رضا شاه که با آن دبدبه و کبکبه و کبیر بودنش زنده می‌شد و میدید که راه آهن را اینطوری می‌سازند نه آن راه آهن سراسری که با غارت اموال عمومی و افزودن یک ریال به قیمت قند و شکر آن را ساخت و بعد از شصت سال هنوز هم که هنوزه وقتی از روی پل ورسک رد می‌شویم دچار دلهره و استرس می‌شویم.
ار مرحله بعد اگر به سلامت رسیدیم میروم نطنز و ناهار کیک زرد می‌خوریم و با سود سرشاری که از سهام عدالت نصیبمان شده، به مناسبت تک رقمی شدن نرخ تورم و کاهش نرخ بیکاری، به صرف شام و شیرینی و نفت سر سفره جشن می‌گیرم.
این هشدار را به شما بدهم حالا که به یُمن شایستگی و لیاقت دولت ما ملت به این درجه از رفاه رسیدیم و در ناز و نعمت غلت میزنیم، یک وقت هوس سفر خارجی به سرتان نزند، زیرا مردم کشورهای دیگر به ویژه مردم اروپا و آمریکا در فقر و فساد غرق شده‌اند و اگر به خاطر کشف داروی ایدز توسط دولت نهم، نبود همه مردمشان تا حالا مرده بودند و کشورشان از نقشه جهان پاک شده بود.
قسمت اول ، سفر با سواری
قسمت دوم ، سفر با اتوبوس
قسمت سوم، سفر با قطار
قسمت چهارم، سفر با هواپیما

۱۳۸۸ اسفند ۲۵, سه‌شنبه

انواع سفرهای نوروزی

 قسمت چهارم(آخر) ، سفر با هواپیما
در سفرهای هوایی سرگرمی های متنوعی وجود دارد. یکی از انواع سرگرمی در هواپیمای ایرباس آن است که بعضی از افراد پس از گذشت زمانی از شروع پرواز و بررسی آماری ! دیگر مسافران ، اشتباها در صندلی ردیف های دیگر هواپیما می نشینند و پس از تذکر فرد کناری عذرخواهی کرده و در همان جا سکنی می گزینند. در آخر پرواز هم با جملاتی همچون : شماره تلفن ،آدرس ایمیل، LOVE، عزیزم و ... از هواپیما پیاده می شوند!
اما سرگرمی در هواپیمای توپولوف تفاوتی بس اساسی دارد . در این هواپیماها افراد در گوشه ای به آرامی نشسته و به زندگی پس از مرگ فکر می کنند !
نکته: بر طبق تحقیقات میدانی بعمل آمده ، یکی از سرگرمی های مشترک بین مسافران هواپیماهای توپولوف و ایرباس زدن زنگ مهماندار است!!
هدف سفر: بطور کلی هدف از این گونه سفرها آشنایی با فرهنگ و سوابق تاریخی کشورهای دیگر است. از جمله مکانهای تاریخی ، می توان به سواحل تاریخی آنتالیا ، دبی ، تایلند ، بالی، وارنا و ... اشاره کرد! در این گونه سفرها مسافران معمولا در ساحل نشسته و برای آشنایی با فرهنگ مردمان دیگر کشورها ، ساعت ها به مردمان آنها خیره می شوند! و در آخر با زبان بی زبانی برای دریافت اطلاعات بیشتر از تاریخ تمدن و فرهنگ مردمان آن سرزمین ، آنها را شب به مهمانی دعوت می کنند!!
دیگر سرگرمی های این افراد امتحان انواع دلسترهای بهنوش آن کشور است تا میزان کیفیت آنها نسبت به محصولات مشابه داخلی سنجیده شود.
قسمت اول ، سفر با سواری
قسمت دوم ، سفر با اتوبوس
قسمت سوم، سفر با قطار

۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه

انواع سفرهای نوروزی

 قسمت سوم ، سفر با قطار

اولین نکته: 2 ماه قبل از سفر باید یک شب خواب در خیابان را تجربه کنید، آنهم در کنار یک آژانس و شب اعلام فروش بلیط های نوروزی
نکته دوم: شما می توانید بسته به بودجه خود قطارهای با درجات مختلف انتخاب کنید . یادتان باشد، مهمترین تفاونت قطار درجه 3 با درجه 1 در این است که در قطار درجه 3 بوی گازوئیل در تمام واگنها می پیچد اما در قطار درجه 1 بوی گازوئیل به دو کوپه میانی نمی رسد. سیستم تهویه قطارها بوسیله حس گر هوشمند با فصل سفر تنظیم می شود به گونه ای که در فصل زمستان شاهد هوای سرد و در تابستان شاهد هوای گرم خواهید بود!!
نکته سوم: تکمیلی نکته دوم است اول باید لیست برنامه های قطار رجا را ببنید تا بعد توضیح بدم، دیدید.... خوب اگر ندیدید هم چیزی را از دست نداده اید. مثلا در ردیف 20 قطار تهران – مشهد نوشته است: درجه یک 4 تخته ، درجه 2 دولوکس 6 صندلی و اتوبوسی !! خیلی جالب است همه این واگن ها هم با یک کشنده کشیده می شود.
در چند سال اخیر قطار سریع السیر نیز به ناوگان ریلی کشور اضافه شده است . این قطارها معمولا بعلت خرابی کشنده ، مسیر 12 ساعته تهران مشهد را 12.30 طی می کنند ! طبق شنیده ها مسئولین کتاب گینس خواستار ثبت «قطار سریع السیر با کشنده دیزلی» به عنوان 10 اختراع برتر سال شده اند!
نکته حائز اهمیت: شما به همراه خورزو خان می توانید ، بلیط تهران – شیراز را هم تهیه کنید و با م-ان همسفر شوید.

تهوع آور

چقدر چندش آور و تهوع برانگیز است وقتی بخواهی در ایام عید با کارهای ده نمکی بخندی!!

۱۳۸۸ اسفند ۲۳, یکشنبه

انواع سفرهای نوروزی

قسمت دوم ، سفر با اتوبوس
از اینکه شما به هنر هفتم یعنی سینما علاقه دارید و سفر با اتوبوس را انتخاب کرده اید ممنونیم ، شما می توانید در طول مسیر از دیدن فیلم های درجه اول «مانی و ندا» ، «سام و نرگس» و ... لذت ببرید، البیته از فیلم های هندی دهه 70 هم بی نصیب نخواهید بود.
شانس بیاورید در طول سفر حتما یک بچه در اتوبوس باشد، وگرنه نمی توانید باز بودن شیر گاز و بوی متان تولید شده را گردن چه کسی بی اندازید!!
تنها شانس شما ، همسفر کنار دستی شماست، که اگر 65 سال از شما بزرگتر باشد، می توانید از خاطرات او از خرید خانه با قیمت 30 هزار تومان استفاده کنید! همچنین باید به سوالات او از جمله این که آیا ازدواج کرده اید؟ (برای جمعیت نسوان) و آیا سربازی رفته اید و کار دارید؟ (برای ذکور) پاسخ دهید . (توجه کنید که با یک جواب اشتباه امکان دارد که به خانه بخت یا خدمت سربازی مشرف شوید.
حالت دوم همسفر، یک همسن و سال شماست که بهتر است خیلی خسته باشد و خوابش بیاید ، در این حالت شما به بالش ، تشک و ... تغییر کاربری خواهید داد.
مشتریان:
خانه یا همان منزل! دانشجوها و سربازها از مشتری های اصلی این نوع سفر هستند ، بنابراین همگی در طول سفر شعار زیر را به صورت دسته جمعی می خوانند:
عیده امسال قشنگ تر از هر سال ، همه می ریم به خونه ، آخه (لیسانس ، اضافه خدمت) تا چند سال!!
راستی تابحال توفیق اجباری سفر بالای 10 ساعت با اتوبوس اون هم روی بوفه را تجربه کردید!!

۱۳۸۸ اسفند ۲۲, شنبه

رقص نوروزی در کاروانسرای خانات

جشنی با نام پاس داشت آیین های نوروزی به مدت یک هفته در کاروانسرای خانات برگزار شد. دلیل این که خبر را پس از تموم شدن زمان نمایشگاه می نویسم فقط از ترس لغو مراسم بود تا چیز دیگر!!
با توجه به مکان نمایشگاه که در منطقه جنوبی شهر تهران بود و قالب مردمی که به اونجا اومده بود ، از قشر پایین جامعه بودن و داشتند لحظات خوشی را تجربه می کردند ، اصلا دوست نداشتم ، خوشی اونها قطع بشه!
نمایشگاه بیشتر از اونکه معرفی کننده آیین های نوروزی باشه ، به محلی برای معرفی رقص و پایکوبی اقوام ایرانی بود. (البته غیر از زمان افتتاح نمایشگاه)
وقتی می دیدی که یک کارگر لر بعد از کار سخت روزانه در شهر قربت ، همشهری ها شو در همون شهر قربت در حال رقص می بینه و وقتی به اون اجازه می دهند که با اونها همراه بشه ، چقدر خستگی اون و تو با هم از بین می ره !!
با توجه به 3 بار رفتن من به نمایشگاه ، رقص مردم عرب خوزستان با استقبال بیشتری مواجه شده بود و حتی قرار بود مراسم پایانی نمایشگاه هم توسط اعراب خون گرم برگزار بشه که متاسفانه به بهانه قطع برق مراسم اونها لغو شد.

اشکال های برگزاری نمایشگاه به نظر من چند تا مورد زیر بود:
1- مکان یابی نامناسب
2- نامتناسب بودن فضای فرهنگی بیرون نمایشگاه با داخل آن
3- نبود پارکینگ و شلوغی بیش از حد محدوده
4- جدا نشدن غرفه های فرهنگی از غرفه های هنری و ...

کاروانسرای خانات :
آدرس: منطقه 12 (شمال میدان شوش ، جنوب چهارراه مولوی) خیابان صاحب جمع، میدان امین السلطان
مشخصات: مساحت 10000 متر مربع با 54 حجره کوچک با دربی به ارتفاع پنج متر از چوب روسی و 40 گل میخ ، معماری آن به شیوه ی آجر کاری است و دارای دو بخش حیاط و راهروی ورودی است
پیشینه: ساخت آن به زمان قاجار بر می گرده که در این اواخر به بنگاه خانات یا بهتر است بگویم انبار خانات تغییر کاربری داده بود که از سال 86 مرمت آن آغاز و با جشن نوروزی به بهره برداری مجدد رسید.

۱۳۸۸ اسفند ۲۰, پنجشنبه

سفرهای نوروزی

قسمت اول

سفر با سواری:

هدف از این نوع سفر استفاده از طبیعت زیبای جاده در پشت ترافیک زنجیری آن است. در این مواقع بعد از لذت بردن از مناظر طبیعی درون اتومبیل کناری ، افراد به بیرون از ماشین آمده و برای استراحت دادن به ناحیه گردن و ستون فقرات خود به صورت دسته جمعی حرکات ورزشی انجام می دهند ! در این زمان افراد دیگر حاضر در محل با شعار «این ... (گردنه) یا فنره » اعضای خانواده خود را به شدت تشویق می کنند . از دیگر مزایای این نوع سفر می توان ، رسیدگی به وضعیت آبیاری درختان کنار جاده توسط افراد دوست دار محیط زیست اشاره کرد ! که البته در مواردی هم برای تقویت و کود دهی به درختان نیز اقدامات شایسته ای صورت می پذیرد!! بعضی از مواقع هم یاد داستان پینوکیو می افتید و تا دلتان می خواهد ، درختان طلا ! نه ببخشید ؛ قوطی کنسرو ، بطری آب ، پوشک افرادی که اسهال خونی ! گرفته اند و ... اشاره کرد.

دلیل سفر:
اول: چون همه ایرانی ها رانندگان خوبی در حد فرمول یک هستند و در جاده های ایران اصلا تصادفی صورت نمی گیرد.
دوم: چون تمام جاده های ما استاندارد است و هیچ مشکلی نیست. و تلفات جاده ای ایران در حد کتابهای گینس است.
سوم: چون ماشینهای تولید داخل در حد استاندارهای یورو 5 است.
چهارم: چون ما مشکل بنزین نداریم و ماشینهای اشاره شده (در ردیف سوم) با 20 لیتر سهمیه سفر نوروزی تا شیراز می روند و بر می گردد. (البته اگر بادهای چرخ خود را تنظیم کنید)!!
پنجم هم به عهده خودتان

مقصد سفر:
معمولا این افراد در مکان هایی مانند پارک جنگلی ، ویلا های (خانه های) دسته جمعی و یا چادر مسافرتی اقامت می کنند . از سرگرمی های این دسته از سفرها می توان به کباب باد زدن در پارک جنگلی با عرق گیر ، شستن ظروف در آب رودخانه ، شنا کردن در همان آب و کارواش ماشین ، باز هم در همان آب و در آخر حمام کردن در دریا اشاره کرد! در این گونه سفرها جوانان مجرد بسیار نیکوکار و اهل کمک هستند .
نکته یک: غذا درست کردن توسط مسافرین دلیل بر بی پولی نیست، می دونید که تنها دلیلش بد بودن غذا های بین راهی است!
نکته دوم: بردن پیک نیک (کپسول گاز) فقط برای تهیه غذا است ولاغیر !!
نکته سوم: استفاده از چوب درختان و آتش زدن جنگل هم برای درست کردن غذا یکی از راه حل هاست اما خیلی دردسر داره !

۱۳۸۸ اسفند ۱۹, چهارشنبه

بی پول ها کجا می رن سفر ، پولدارها کجا؟!

براي يک سفر حسابي، براي يک استراحت پرلذت، براي يک رخوت بي دريغ بايد اول حساب جيبت را بکني. بنشين و ريز خرج هايت را بنويس، مي تواني براي اينکه مبادا اشتباه کني و بعد ويلان شوي براي رديف ها شماره بزني. اگر خودرو شخصي نداري حتماً همان بالاي ليست، حساب خرج رفت و آمد را يادداشت کن. اگر هم خودرويي داري حول وحوش يک پيکان فکسني توسري خورده مغموم، بايد بخصوص حالا، اول هزينه اين بنزين لعنتي را بنويسي. حالا که بنزين گران شده سعي کن کوتاه ترين مسير ممکن را انتخاب کني. چاره اي نيست يا قيد سفر را بزن يا چند ساعتي با همين رقم هاي جنون آور و زشت سر و کله بزن. تو يکي از مايي، يکي از اين پاييني ها.


براي عوض کردن آب و هوا، براي يک تفريح ديشلمه، براي يک سفر خفن به احساست رجوع کن و بعد اگر حس آنتاليا و دبي و باکو، حس قبرس و مالزي و هند و پاتايا را نداشتي فکر کن که کجاي اين خاک آنقدر دنج است که بتواني از اين بوق هاي گه گاهي که دائم از چند خيابان پايين تر سوت مي زنند در امان باشي. نگران مخارج سفر نباش. احساس مهم است و عوض کردن آب و هوا خرج برمي دارد. تو يکي از آنهايي، يکي از آن بالايي ها.

به واقع حکايت سفر درست همين است. ندارها براي سفر بايد حساب هزار و يک مورد را بکنند. آنها بايد بدانند اگر براي اين سفر فلان قدر خرج کنند آيا مي توانند تا آخر ماه زندگي را ادامه دهند و نيازمند قرض کردن نشوند. درست به همين دليل است که تا قران آخر بايد در آن ليست کذايي پيش بيني شود و واي از هزينه هاي پيش بيني نشده که سفر را زهرمار مي کند و اعصاب را داغان.مهم ترين مساله در سفر ندارها محلي است که بتوان در آن ماندگار شد. چنين است که سفرهاي ايشان محدود به شهرهايي مي شود که خويشاوند يا دوستي خوشرو در آنجا دارند.

البته در دهه اخير اين مشکل با تمهيداتي حل شده است. ايام تعطيل زماني است که خويشان کارمند و معلم، عزيز مي شوند. آنها مي توانند به مدد يک کارت از کلاس مدرسه هاي تعطيل و احياناً هتل هاي دولتي براي ماندن استفاده کنند.

براي همين است که در دهه اخير سر و کله ندارها در شهرهاي بيشتري پيدا مي شود. با آن قيافه هاي نگران که سعي مي کنند به شدت شبيه گردشگران حرفه اي باشند. با عينک هاي دودي ارزان قيمت و کلاه هاي لبه دار.آنهايي که «دارند» اما مي توانند به راحتي از روي دل تصميم بگيرند. آنها مي توانند به هر شهري که رفتند در بهترين هتل شهر اتاق بگيرند. مي توانند از بنزين آزاد استفاده کنند. مي توانند خودروهاي کرايه اي را دربست در اختيار داشته باشند. مي توانند با هواپيما سفر کنند. آنها «دارند».با اين همه همين دارندگي محدوديت هايي هم ايجاد مي کند. آن کسي که دارد و لااقل يک شب را در هتل معروف کيش نگذرانده، چيزي کم دارد. او خلئي بزرگ در زندگي اش حس مي کند. او بايد بهترين اجناس پاساژهاي معروف قشم را در اتاقش داشته باشد. او بايد حتماً شبي را در ويلايي درندشت بماند که در رامسر، خزرشهر، متل قو، کلاردشت يا دوهزار بوده باشد. او بايد حتماً هر چند هفته يک بار براي اسکي به ديزين يا شمشک برود. براي او هتل هاي بزرگ و گران قيمت مشهد و اصفهان و شيراز بايد نام هاي آشنايي باشند.

ندارها معمولاً جمعي سفر مي کنند. آنها بايد بتوانند هزينه سفر را سرشکن کنند. معمولاً زن ها مطابق همان وظيفه سنتي بايد غذاي فراواني براي جمع بپزند. گاهي هم البته مردها با مثلاً کباب تابه اي يا خيلي کم، کباب کوبيده از همسفران پذيرايي مي کنند. يادتان باشد غذايي که خودتان بپزيد حتماً از غذاي بيرون ارزان تر است.آنهايي که «دارند» معمولاً تنها سفر مي کنند. اين «تنها» يعني با نزديکان در يک جمع کوچک جور. آنها مي توانند در بهترين رستوران محل اقامتشان خود را سير کنند. آنها يک منبع متحرک پر از نام غذاهايي هستند که حتي تلفظ نامشان دشوار است. آنها مي دانند هر کدام اين غذاهاي عجيب و غريب در کدام رستوران کدام شهر بهتر پخته مي شوند. اصلاً خود همين مي تواند انگيزه مهمي براي يک سفر باشد. مثلاً خوردن «رست بيف» در فلان رستوران وکيل آباد مشهد.

ندارها معمولاً سوغاتي هاي يک شکل و يک جور مي خرند. آنها از اصفهان براي همه گز مي خرند، از شيراز براي همه مسقطي، از مشهد براي همه تسبيح و از قم براي همه سوهان. اصلاً سوغاتي خريدن خودش يکي از مراحل مهم سفر ندارها است. سفر آنچنان اتفاق باورنکردني در زيست چنين جماعتي است که تا ده خانه اين ور و آن ورشان همه مي دانند که آنها در سفرند.آنهايي که «دارند» هم سوغاتي مي خرند اما از سوغاتي هاي يک شکل و يک جور و معمولي بيزارند. آنها هم سوغاتي ها را به دقت انتخاب مي کنند، هم گيرندگان سوغاتي ها را. سفر در زندگي اين جماعت اتفاق نيست. امري است معمولي مانند خود زندگي.

ندارها بعد از هر سفر هزاران خاطره ريز و درشت دارند که هي آن را با ديگراني که در آن سفر نبوده اند با ديگراني که در آن سفر بوده اند و با خودشان مرور مي کنند. آنان از به ياد آوردن شادکامي شان با صداي بلند مي خندند و اشک به چشم هايشان مي آيد.

آنهايي که «دارند» خيلي در مورد سفرهايشان صحبت نمي کنند. آنها براي اطرافيان تعريف مي کنند که چقدر صندلي هاي هواپيما ناراحت بوده است و آنها چقدر خسته شده اند. چقدر سرويس هتل از سرويس هتل هاي اروپايي عقب تر بوده و خودشان را شايسته لعنت مي دانند اگر يک بار ديگر به جاي آنتاليا درون مرزهاي ايران سفر کنند. براي آنها يادآوري سفر، يادآوري روزهاي سختي است که هيچ امکاناتي در اختيار نداشتند.

ندارها علاقه غريبي به شهرهاي کوچک دارند. در شهرهاي کوچک هزينه ها پايين تر است. مسافرخانه هاي ارزان، رستوران هاي کوچک، بقالي هاي سنتي، بازارهاي کوچک براي مايحتاج روزانه و ديگر هيچ. چه سفر بي دردسري،آنهايي که «دارند» از شهرهاي کوچک گريزانند. شهرهاي کوچک جهنم آنهاست. مسافرخانه هاي عقب افتاده، رستوران هاي مشکوک، بقالي هاي فکسني، بازارهاي درهم غيربهداشتي و ديگر هيچ. چه سفر وحشتناکي،

ندارها شب هاي سفر دور هم جمع مي شوند و اگر دلي و دماغي بود مي زنند و مي خوانند. آنها دور هم مي نشينند به تعريف لطيفه و خاطره. دور هم مي نشينند به شکستن تخمه و خوردن ميوه. آنها شب دور هم جمع مي شوند تا زخم هاي هم را التيام دهند و به ياد هم بياورند که دو روزي جاکن شده اند تا از زندگي لذت ببرند.آنهايي که «دارند» مي نشينند در اتاق هاي بزرگ هتل و هي کانال هاي تلويزيون را به اضافه سه- چهار شبکه خبري مجازشده ماهواره اي بالا و پايين مي کنند. آنها دلشان لک مي زند براي رسيورهايشان که در خانه است. آنها مجبورند خودشان را خسته کنند تا خوابشان ببرد. کتاب؟ نه، باور کنيد اين يک مورد دارا و ندار نمي شناسد. در اين مملکت کسي کتاب نمي خواند.

اين اما تنها يک سويه ماجرا است. درست همان سويه اي که هم ما دوست داريم ببينيم تا راحت تر زندگي کنيم و هم ديگران دوست دارند ما ببينيم تا راحت تر زندگي کنند. به همين دليل است که درست مثل فيلم هاي فارسي ندارها در آن شادند و سرخوش و آنهايي که «دارند» ناراحت و کلافه.

مي شود کل اين روايت را از نو نوشت. مي شود نوشت ندارها مجبورند غيرقابل تحمل ترين افراد فاميل را تحمل کنند چون مي خواهند هزينه سفرشان کمتر شود. مي شود نوشت اين جمع ناهمگون چه دردسري مي شود وقتي يک عده بخواهند بروند بازار، يک عده بخواهند از آثار تاريخي بازديد کنند و يک عده بخواهند در خيابان ها گشت بزنند. مي شود از دردسرهاي آن کلاس هاي اجاره اي بي در و پيکر نوشت. مي شود از مدرسه هايي نوشت که آب گرم ندارند. مي شود از ادامه سنت هاي زندگي خانوادگي نوشت؛ از غذا پختن زن ها، از ظرف شستن زن ها، از نظافت کردن زن ها و البته از بحث هاي کسالت آور مردها.

مي شود از آن چيزهايي نوشت که ندارها دوست دارند داشته باشند اما نمي توانند داشته باشند. مي شود از نگاه هايي نوشت که با حسرت خيره مي شوند به ويترين مغازه ها. مي شود از ذهن انسان نوشت که سختي ها را فراموش مي کند تا خوشي ها بر جا بمانند. مي شود از شهرهاي کوچک سوت و کوري نوشت که هيچ چيزي براي ديدن ندارند، هيچ جايي براي گردش ندارند. مي شود از اتاق هاي کوچکي نوشت که چندين نفر در آن تيغه اي مي خوابند. مي شود از خر و پف هاي وحشت آور خان دايي بزرگتر و بوي گند جوراب پسرخاله کوچک نوشت. اينها يک روي ديگر سکه است که حالا دارد خودش را نشان مي دهد.

مي شود از آسودگي خيال نوشت. مي شود از دوش هر شبه و استراحت در وان پر آب نوشت. مي شود از کنسرت هاي بزرگ نوشت و طعم هاي نچشيده. مي شود از مصرف بهينه زمان نوشت. مي شود از خوشي هاي بزرگ نوشت. از خريدهاي بي پايان. از اينکه در بسته هاي اندک سوغات چقدر سليقه و احساس و احترام نهفته است. مي توان از بي شمار ديدن، بي شمار تجربه، بي شمار فرصت نوشت.

فيلمفارسي ما پايان خوشي ندارد.

با اين همه هنوز راهي براي رستگاري باقي است. شيوه اي از سفر هست که مخصوص ندارهاست. شايد بشود نام آن را گذاشت «سفر آلترناتيو». درست همان طور که سينماي آلترناتيو، در برابر جريان مسلط سينمايي جهان مقاومت مي کند. درست همان طور که اطلاع رساني آلترناتيو، در برابر جريان اطلاع رساني مسلط، در برابر ديکتاتوري نوين رسانه هاي بزرگ مقاومت مي کند. درست همان طور که جهاني شدن آلترناتيو، ندارهاي جهان را به مقاومت در برابر جهاني سازي آنهايي که «دارند» فرامي خواند.

سفر آلترناتيو يعني شکستن تمام اين بايدهاي دست و پاگير لعنتي. يعني ماجراجويي به معناي واقعي کلمه. هستند کساني که با يک کوله پشتي پر از کنسرو و بيسکويت سلامت تمامي قفقاز را گشته اند. هستند کساني که با پنجاه يورو از آلمان به فرانسه رفته اند و قهوه پاريسي را در پياده روهاي پاريس تجربه کرده اند.سفر آلترناتيو يعني بر خوردن با مردم. يعني خوابيدن در قهوه خانه هاي سر راهي. يعني هم کلام شدن با راننده تنهاي کاميوني که ممکن است شما را تا مقصد بعدي برساند. يعني يک کوله پشتي کوچک و يک اراده بزرگ. يعني جاده ها و دشت ها و کوه ها و انسان هايي که باور کرده اند مي توانند و بايد تجربه کنند.سفر آلترناتيو يعني غلت زدن در سايه روشن هاي زندگي. يک زندگي که به وسعت جهان بزرگ است. سفر آلترناتيو يعني پيروزي واقعيت بر فيلم هاي فارسي. واقعيتي که پاياني ندارد.

هژیر پلاسچی روزنامه شرق

۱۳۸۸ اسفند ۱۸, سه‌شنبه

عصبانیم !! از محیط کارم عصبانیم

ازمحیط کار و محل کارم ، خیلی ، خیلی عصبانیم .
چقدر باید ملاحظه کاری محل کارم رو بکنم .
13 ساله نه اون لباسی که خواستم پوشیدم ، نه اونطوری دلم می خواد موهامو زدم ، نه اون جوری که می خواهم حرف بزنم می تونم ، .... نه ....
فعلا هم الان توی بایکوتم و اجازه ندارم در هیچ جلسه ای شرکت کنم و نظری بدم ، فقط باید نون و ماست ، خودم رو بخورم. همین.
موضوع قطع درختا بود.

۱۳۸۸ اسفند ۱۵, شنبه

بوی عیدی

1- راستی چرا ماهی قرمزها رو برای عید اسیر می کنیم و بعد طبق یک رسم چینی سر سفره عید میزاریم و بعد هم ... میمیرند (می کشمیمشون)!!!
2- این قضیه «عیدی سبز» ایده جالبی است ، امیدوارم مانا نیستانی و هادی حیدری و... طرحی برای چاپ روی اسکناس ها بدن بیرون.
3- قضیه خانم آزاده اردکانی ، معلم اینگیلیسی مشایی هم که میشه رئیس موزه ملی ایران فقط تعجب داره !!!! اونم هوارتا
4- همیشه از نظریات و تیپ مجید کاووسی خوشم میاد نمی دونم چرا!! خوشم میاد دیگه

۱۳۸۸ اسفند ۱۲, چهارشنبه

تعجب!!!!

آدم بعد از چند وقت ، وقتی به جایی سر میزنه که قبلا اونجا بوده ، فقط باید تعجب !! کنه ، تعجب از تغییرات و تفاوتهای که اتفاق افتاده. مثل مریم (آسمان آبی) وقتی بعد از چند سال میره امتحان بده ، نگاهش فقط به نوع پوشش دختر خانمهایی بوده که فقط چند سال با اون تفاوت سنی دارند ، دخترهای که با اون توی یک شهر ، توی یک کشور و با یک زبان مشترک زندگی می کنند !!
دنیا فقط داره تغییر میکنه ، رو به جلو یا عقب !! رو به پایین یا بالا !! نمی دونم اما خیلی درحال تغببره
حالا اصلا میدونید چرا من اینقدر تعجبم!!!
بعد از چند وقت که اومد سرو وضع وبلاگمو تغییر بدم ، دیدم چقدر محیط وبلاگ تغییر کرده !! خیلی....

۱۳۸۸ اسفند ۱۰, دوشنبه

برگشتن بعد از چند سال

سلام
نمی دونم به کی دارم سلام می کنم اما می خواهم دوباره شروع کنم.
ماجرای سفرم رو به جنوب می خوام بنویسم و ...
پس تا یعد