۱۳۸۵ مرداد ۱۶, دوشنبه

خدا

نمي دونم خدا با شما هم حرف مي زنه يا نه ؟
نمي دونم خدا ...
راستشو بخواين از اين مي ترسم كه يهو خدا از دستم شاكي بشه و ديگه كاري به كارم نداشته باشه .
خداييش هميشه بهم تذكر ميده ... اما من خر
خدا ، به خدا ديگه بچه خوبي ميشم اما منو فراموش نكن ... آدم ديگه خر ميشه ، گمراه ميشه .
همين جا قول مي دم قول

هیچ نظری موجود نیست: